به دیدنم بیا

ساخت وبلاگ
دیدم کوچه ی تنگیست که چراغش چشم استچشم ما گوش بود و عقل ما حرف سرکوچه و بازار---------------دیگر بوی بهار هم سرحالم نمی کندچیزی شبیه گریه زلالم نمی کندآه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار ؟وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمی کند----------------درسکوت دادگاه سرنوشتعشق برما حکم سنگینی نوشتگفته شد دل داده ها از هم جداوای بر این حکم و این قانون زشت---------------رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکنبه اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکنبزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشقتقصیر چشمای تو بود ‌‌‌، وگرنه ما کجا و عشق ؟سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشتبس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشتتا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیستو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویسعشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشموقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشمرو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکنبه اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکنهنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمی دمیه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دمهمین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنمقصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم به دیدنم بیا...
ما را در سایت به دیدنم بیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taakootaanha بازدید : 136 تاريخ : چهارشنبه 20 دی 1396 ساعت: 14:40

  خب چی میشه ادمو ناراحت نکنید دلمونو نشکنید چی میشه جای ساکت موندن حرفاتونو بگید....خوشحال باش الان ناراحتم اعصابم خورده دلت اروم گرفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟   هر که می خواهی باش این عادت مشترک انسانهاست تو نیز...   روزی , ساعتی , لحظه ای   احساس خواهی کرد که...   هیچکس دوستت ندارد...!   دِلم یک حِس و حالِ خوب میخواهد...   به یک حِس و حالِ خوش نیازمندیم!   به دیدنم بیا...
ما را در سایت به دیدنم بیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taakootaanha بازدید : 143 تاريخ : پنجشنبه 14 دی 1396 ساعت: 6:41

دیدم کوچه ی تنگیست که چراغش چشم استچشم ما گوش بود و عقل ما حرف سرکوچه و بازار---------------دیگر بوی بهار هم سرحالم نمی کندچیزی شبیه گریه زلالم نمی کندآه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار ؟وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمی کند----------------درسکوت دادگاه سرنوشتعشق برما حکم سنگینی نوشتگفته شد دل داده ها از هم جداوای بر این حکم و این قانون زشت---------------رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکنبه اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکنبزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشقتقصیر چشمای تو بود ‌‌‌، وگرنه ما کجا و عشق ؟سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشتبس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشتتا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیستو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویسعشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشموقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشمرو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکنبه اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکنهنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمی دمیه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دمهمین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنمقصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم به دیدنم بیا...
ما را در سایت به دیدنم بیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taakootaanha بازدید : 119 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 13:34

دیدم کوچه ی تنگیست که چراغش چشم استچشم ما گوش بود و عقل ما حرف سرکوچه و بازار---------------دیگر بوی بهار هم سرحالم نمی کندچیزی شبیه گریه زلالم نمی کندآه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار ؟وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمی کند----------------درسکوت دادگاه سرنوشتعشق برما حکم سنگینی نوشتگفته شد دل داده ها از هم جداوای بر این حکم و این قانون زشت---------------رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکنبه اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکنبزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشقتقصیر چشمای تو بود ‌‌‌، وگرنه ما کجا و عشق ؟سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشتبس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشتتا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیستو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویسعشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشموقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشمرو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکنبه اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکنهنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمی دمیه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دمهمین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنمقصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم به دیدنم بیا...
ما را در سایت به دیدنم بیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taakootaanha بازدید : 95 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 13:34

قویترين زن جهان هم که باشي...وقت هايي هست ...که دستي بايد لمس ات کند...تني ...تنت را داغ کند...و لبي...طعم لبت را بچشد ...مستقل ترين زن جهان هم که باشي...وقت هايي هست...که دلت پر ميزند براي کسي که برسد و بخواهد...که آرام رانندگي کني ...و شام ات را نخورده روي ميز نگذاري و بروي...مسافرترين زن دنيا هم ...دست خطي مي خواهد که بنويسد برايش... به دیدنم بیا...
ما را در سایت به دیدنم بیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taakootaanha بازدید : 147 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 19:33

چمدان دستِ تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیز ترین حالت غمگین شدن است!

به دیدنم بیا...
ما را در سایت به دیدنم بیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taakootaanha بازدید : 147 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 19:33

 

ادعاي بي تفاوتي سخت است آن هم نسبت به کسي که زيباترين حس دنيا را با او تجربه کردي

به دیدنم بیا...
ما را در سایت به دیدنم بیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taakootaanha بازدید : 147 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 19:33

 

حـس قشنگیه وقتی کسی بهت میگه
کاش زودتر با تو آشنا میشدم

به دیدنم بیا...
ما را در سایت به دیدنم بیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taakootaanha بازدید : 152 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 19:33

 

گذشته ات رو نميتونى دوباره بنويسى ، اما ميتونى يه كاغذ تميز و سفيد بردارى و آينده ات رو اونجورى كه میخوای بنویسی

به دیدنم بیا...
ما را در سایت به دیدنم بیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taakootaanha بازدید : 112 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 19:33

    کاش میشد بچگی را زنده کرد  کودکی شد، کودکانه گریه کرد   شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود   آن قیامت، که دمی بیش نبود   فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟   کاش میشد ، بچگانه خنده کرد ..   به دیدنم بیا...
ما را در سایت به دیدنم بیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taakootaanha بازدید : 135 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 19:33

 

هرگز از من مخواه که تو را فراموش کنم که من در هوای تو و برای تو نفس میکشم.چشمان ابری ام زیر سایه آن درختی که تو را دیدم بارها باریدند و به امید دیدارت هر روز صبح با تمنا کوچه پس کوچه ها را به نظاره نشستند.شاید نشانی از تو بیابند.ای کاش دوباره بی خبر یک روز برای دیدنم بیایی،من به انتظار دیدارت همیشه چشم به راه خواهم ماند

به دیدنم بیا...
ما را در سایت به دیدنم بیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : taakootaanha بازدید : 111 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 19:33